آقای دیوید حیسون مهارت های زندگی را آموخته و یک جوان 25ساله، تاز داماد است. او مدیر فناوری اطلاعات و کارشناس دیجیتال مارکتینگ یک کسب و کار اینترنتی بود که چند ماه بعد از ازدواجش به علت شرایط بد اقتصادی بیکار میشود…
او سخت تلاش میکند و به دنبال کار میگردد نهایتاً در یک شرکت معروف دیگر شبیه به کار قبلی شروع به کار میکند که بتواند هزینه زندگی و بدهی خود را تأمین کند. کارفرمای حیسون مردی موفق و بلند پرواز و مهربان است، او به فکر پیشرفت کسب و کار خود و رشد نیروهایش است.
حیسون در طول 4 سال که در شغل قبلی مشغول بود توانست دانش خود را بالا ببرد و در دورههایی که میتوانست رشد کند ثبتنام کرد و با تکرار و تمرین توانست دست پر از آنها بیرون بیاید.
چغندر چقدر می تواند معروف شود!؟
حیسون که از وضعیت روزمرگی خود خسته شده بود تصمیم گرفت با کشف استعدادش و برنامهریزی، کسبوکار خودش را کم کم کنار شغل جدیدش شروع کند. بخاطر نداشتن زمان کافی اسم سایت خود را “beet” به معنای (چغندر) گذاشت چون با تمام وجود ایمان داشت دانشی دارد که تمام مردم دنیا به آن نیاز دارند. حوزه فعالیت حیسون راه اندازی سایت و آموزش مجازی کسبوکار و خدمات آنلاین بود.
هر کاری برای رشد کسبوکارش نیاز بود انجام میداد، تنها برگ برنده حیسون داشتن ایمان و مثبت اندیشی و همسری بود که به آن جسارت و انگیزه کارهایش را میداد. حیسون با هر کسی که مانع رسیدن به اهدافش میشود قطع رابطه میکرد و شماره تلفن آن را از گوشیش حذف میکرد.
حیسون توانست بعد 6 ماه رتبه و درآمد خوبی در بین رقبای اینترنتی خودش کسب کند. او با داشتن اراده آهنین توانست کسبوکارش را توسعه دهد به طوری که تمام بدهی خودش را تسويه کرد. حیسون سخت کار میکرد و در کنار کارش کسبوکار خودش را هم روز به روز توسعه میداد به همسایه، دوست، آشنا و فامیل و هر کسی که با آن در ارتباط بود کارش را معرفی میکرد. بعد گذشت 6 ماه دوم از کارش استعفا داد و از کارش خارج شد.
چغندر دیگر چغندر نبود پخته و معروف شده بود، حیسون هر چه پیش میرفت ایدههای خارقالعادهای به ذهنش میرسید و آن را اجرا میکرد و موفق میشد. بعد از 2 سال توانست 75% سهام شغل اولش را خریداری کند او دیگر دغدغه مالی نداشت در اوج خوشبختی خودش بود و بعد از گذشت 6 ماه پنجم خیریه چغندر را هم افتتاح کرد.
دیوید حیسون از زمانی که تصمیم گرفت زندگی خودش را تغییر دهد هر ثانیه به دنبال یادگیری، تکرار و تمرین و سخت تلاش کردن بود نا گفته نماند که به همسر و تفریح خودش هم به اندازه کافی میرسید. دیوید حیسون شخص فرضی این داستان بود شاید این قصه روزی داستان زندگی تو باشه…

بلاگر: منصور حیدرزاده
عضو تیم +CHANGE هستم | همیشه به دنبال یادگیری...
3 پاسخ
به به، همش یک طرف، انتهای مقاله یک طرف
سلام وقت بخیر، خوشحالیم که مورد توجه شما قرار گرفته